پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

پرهام جون

بدون عنوان

     عزیزم نه ماهگیت مبارک باشه هشت ماهت تموم شد و وارد نه ماهگی شدی روزمرد روهم به تو مرد کوچکم تبریک میگم   هفته ی پیش رفتیم اتلیه کلی از شما عکس گرفتیم با بابایی هم یه عکس خوشگل گرفتی اگه روی سی دی دادند حتما توی وبت میذارمشون . حسابی شیطون شدی دستت رو به همه جا میگیری و بلند میشی . به به و مامارو میگی با خودتم خیلی بامزه حرف میزنی منمیخوام شکار لحظه ها بکنم دوربین رو که میبینی ساکت میشی . اخر اردیبهشت تولد مامانی بودیه تولد کوچولو گرفتیم اینم عکس شما توی جعبه ی کیک تولد گل پسرمون یه دندون جدید هم در اوردی الان پرهام سه دندون شدی اینو دایی امیرحسین...
12 خرداد 1392

بدون عنوان

   ماه اردبیهشت انگاری خود بهشته گل ها همه شکوفا شدن پرهام گل ماهم یه عالمه عکس با این گل های زیبا انداخته           ...
24 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

سال نو مبارک پسرم امسال اولین سالی بود که با ما در کنار سفره ی هفت سین بودی عزیزم عیدت مبارک امیدوارم سال های خوبی در پیش رو داشته باشی سلامت و موفق خداجونم به خاطر تمام لطف و مهربونی ازت ممنونیم اینکه پسر به این خوبی به ما عطا کردی هزاران بار شکرت میکنیم . پرهام گل سال قبل در ٢٧ اسفند واکسن شش ماهگیش رو زد اصلا هم گریه نکرد تب هم خدارو شکر نداشت این واکسن هم به خیر و خوبی تموم شد و قرار شد پنجم فروردین برای چکاپ دوباره مراجعه کنیم . عیدی های اقا پرهام به قیمت یک ربع سکه طلا رسید که بعد از تعطیلات براش میخریم . اگرچه که عید دیدنی ها اذیتش میکنه ولی زیادم راش بد نیست هنوز لبخند روی صورتش هست . هرروز بیرون بودن ...
24 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

امشب ١٥ اردیبهشته ساعت ١٢ اس هنوز بیداری و کنار من داری با سیم شارژره لپ تاب بازی میکنی فکر کنم سرماخوردی نفس که میکشی صدای خس خس میاد نماز که میخونم میای روی سجاده من میشینی با جانماز بازی میکنی امروز وقتی چادر نمازم رو روی سرت کشیدی ازت عکس گرفتم حالت نشستنتم خیلی بامزه اس روی زانوهات میشینی. اینم وقتی خواب بودی ازت گرفتم خواب های خوبی  ببینی گلم . چند روز پیشم با پدر جون و مامان جون و دایی امیر رفتیم پارک ملت هوا بهاری و خنک بود شما هم خیلی از پارک خوشت اومده بود وبه گلها و بچه هایی که بازی میکردن نگاه میکردی . گل پسرم عاشق حمام کردنی و اب بازی رو دوست...
15 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

  عزیز دلم هشت ماهگیت مبارک امیدوارم ماه اردیبهشت پر از اتفاق های خوب برات باشه گل پسرم وزن این ماه ٧٠٠/٨کیلوگرم و قدت٧١سانتیمتر بود . غذاهایی هم که میخوری اینها هستند :سوپ ماهیچه یا مرغ ،تخم مرغ ،شیربرنج،پوره ی سیب زمینی،ماست،اب میوه،واز همه مهمتر که خیلی دوست داری سرلاکه . قطره ی اهن و مولتی ویتامین هم میخوری قطره اهن رو با این که خیلی بد مزه هست راحت میخوری مامانی میدونه دندون هات سیاه میشن ولی برای رشدت لازمه دندون ها شیری اند بعدا جاشون دندون های سالم در میان. اینم عکس پرهام گلی با دوتا مرواریدش ...
15 ارديبهشت 1392

اولین مروارید

    اولین دندون پسرمون دیشب بیرون اومد و کاملا معلوم شد پرهام گلم دوماه درگیر بودی لثه هات خیلی اذیتت میکرد دایم میخواستنی یه چیزی رو بهشون بکشی جمعه شب تب کردی تا صبح من و بابایی بیدار بودیم تا خدایی نکرده تبت بالا نره پاشویه شدی دستمال مرطوب روی دست و پات گذاشتیم شما هم مدام گریه میکردی حتی استامینفنم درد شما رو کم نکرد ژل کین بیبی هم روی لثه هات میزدیم ولی همه ی اینها بیفایده بود تا شنبه ظهر بیتاب بودی و مدام غر زدی تا این که ظهر شنبه کامل دندون بیرون اومده بود و اقا پرهام گل ما صاحب یه دندون کوچولو شد . با همه ی این مشکلات فقط یه دندون دراومده و بعدی تو راهه . در ضمن شما پسر خوب وسط سینه خیز رفتن چهار دست و پا هم ...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

خدایا هزاران بار شکرت را به جا می اورم به خاطر لطفت نعمت مادر شدن تا با بوسیدن کودکم تمام لذت ها را بچشم طعم دلچسب بهشت     هفت ماه گذشت چه زود هم گذشت هر روزش برای من تغییر بود هر صبحش حرکتی ،صدایی نو  تویی که بود و نبود و هستی زندگی منی امیدم، همدم روزها و شب هایم، تو به زندگی ام روح دوباره بخشیدی . هر روزت با دیروزت کلی متفاوت میشوی لبخند های شیرینت ،دست های کوچکت وقتی سعی میکنی از من بالا بروی ،دندان های تیزت وقتی انگشتم را به زور گاز میگیری ،زبان کوچکت که هنوز وسایل خانه را مزمزه میکند پایه ی مبل ها ، میله ای استیل صندلی اشپزخانه،دسته ی گرم کن گاز وبدتر از همه سرامی...
31 فروردين 1392

بدون عنوان

عید نوروز هم به خوبی و خوشی تموم شد بهار زیبا و پر گل با هوای خیلی عالی  با این که به خاطر شما پسر گل نتونستیم به مسافرت بریم ولی خیلی بهمون خوش گذشت شما هم پسر خیلی خوبی بودی و مارو اذیت نکردی  پسر خوب مامان و بابا پرهام گل همه جا توی مهمونی ها همراهمون بود با خنده های بی دندون دل همه رو بدست میاورد.  خونه ی عمو مهدی مامانی یه دونه عکس با هستی جون و دوخواهر گل زهرا و ریحانه جون گرفتی اینم عکسش یه دونه هم با نگین خانم گل دختر عموی مامانی گرفتی توی روروک نشستن رو خیلی دوست داری مخصوصا روی سرامیک های که میتونی با سرعت برونی روز سیزدهم فروردین به باغ عمو محمود رفت...
31 فروردين 1392

سینه خیز رفتن پرهام جون

پسر گلم روز شنبه 5اسفند 91موفق شدی روی زمین بخزی و خودت رو جلو بکشی این موفقیت بزرگ رو بهت تبریک میگم ان شاالله که زود زود بتونی راه بری و خودت قدم برداری . حالا که خیلی تلاش میکنی ویه اسباب بازی رو نشونه میگیری وسریع خودت رو بهش میرسونی بعدشم هدفت رو لیس میزنی و حسابی به لثه هات میکشی اخه لثه هات میخوارن جای دندوناتم سفت شده ،دوتا مرواریدای کوچولو به زودی بیرون میان . داریم به عید نوروز نزدیک میشیم برای شما کلی لباس خوشگل خریدیم اگه پسر خوبی باشی و یه کم کمتر شیرهاتو برگردونی توی ایام عید حسابی خوش تیپ میشی . کمک مامانی خونه تکونی هم میکنی توی روروکت میشینی با اسباب بازی های موزیکالش بازی میکنی مامانی هم به کارهاش میرسه...
31 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرهام جون می باشد