13ماهگی
اول ابان امسال یکم با سال های قبل فرق میکرد ما که هنوز توی شادی مسافرت مشهد غرق بودیم با شکستن پای بابایی حال و هوای خونمون عوض شد . هرروز مهمون های عزیزمون برای عیادت بابایی میومدن و شما کلی خوشحال بودی که همبازی داری بابایی هم توی خونه پیشته که باهات بازی کنه . فقط شما متوجه نیستی که بابایی نمیتونه مثل قبل بغلت کنه و دد بری برای همین کلی دد دد میکنی غصه میخوری اخی عزیز دلم دعا کن زود زود بابایی بهتر بشه و بتونین بریم پارک باهم قدم بزنید تا اون موقع هم راه رفتن تو گل پسر خوب شده هم پای بابایی بهتر شده . چون بابایی حساب های کاریش رو الان تو خونه انجام میده و دایم با موبایل صحبت میکنه شما هم این کار رو یاد کرفتی با موبایل ...