پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

پرهام جون

بدون عنوان

اقا پرهام ما توی دوماهگی هم خوب شیر میخوره هم غر میزنه ولی دل درد نداره خداروشکر پسر خوبی هستی کم خوابی شب دیر میخوابی صبح زودم بیدار میشی عصر ها بیشتر دوست داری بخوابی. وقتی باهات حرف میزنیم گوش میکنی و با چشم های سیاهت نگاهمون میکنی ابان ماه ماه خوبی بود تو این ماه بود که اولین بار بهمون خندیدی لبخند زیبای دوست داشتنی عاشق پستونکی با خوردنش راحت میخوابی ...
23 بهمن 1391

بدون عنوان

پرهام عزیزم سه ماهگی رو با واکسن شروع کردی دو ماه تموم که شدی برای چکاپ ماهیانه به بهداشت رفتیم وزنت 5800و قدت58سانتیمتر بود بعدش هم واکسن زدی که یکم گریه کردی بابایی پاهات رو گرفت شما هم چون صبح زود استامینوفن خورده بودی کم گریه کردی و زود خوابت برد. مندلواپس بودم بعدش تب نکنی که خدارو شکر تب نکردی ولی استامینوفنم که میخوردی نمی خوابیدی انگاری سرحال تر میشدی . یه مشکلی که داری اینه که به زمین حساسیت داری و میخوای همیشه توی بغل باشی .مامانی هم به یکدستی کار کردن عادت داری حتی وقتی اشپزی میکنه، شما هم با دقت به همه ی چیز نظارت میکنی . این روزا کلی بامزه شدی باهات حرف میزنیم و بازی میکنیم شعر بزی نشست تو ایون رو دوست داری عصر...
23 بهمن 1391

بدون عنوان

شب یلدا سه ماه پرهام گلمون تموم شد وارد چهار ماهگی شد این ماه ماه تغییر های زیادی بود اول چهار ماهگی با سعی برای غلتیدن و خنده های بدون دندون شیرین تر میشه روز به روز تلاشت بیشتر میشه و گل پسرمون با دیروزش کلی متفاوت تر اینم عکس شب یلدا با بابایی دست هاتو با چنان ولعی میخوری که همه با تعجب نگاهت میکننن ومیگن چی داره میخوره ؟ فقط عاشق اینی که برات حرف بزنن تو هم با اغون اغون و خنده های با نمک عکس العمل نشون بدی . صبح ها هم خاله شادونه و دست دستی رو نگاه میکنی و معلومه که خوشت میاد چون اون موقع غر نمیزنی . مهمونی که میریم از شلوغی بدت نمیاد و باهاشون همراهی میکنی دل همه رو بدست میاری . از وقتی که به دنیا اومدی گرد...
23 بهمن 1391

تولد بابایی

هجدهم دی ماه تولد بابایی بود و امسال شما هم حضور داشتی خیلی هم خوش گذشت . شما هم با بابایی عکس گرفتی اول ربیع الاولمصادف با 23 دی ماهشما موفق شدی به تنهایی غلت بزنی . می چرخی ولی بعدش گریه میکنی که بلندت کنیم سرگرمی شما همینه که بغلتی از یه جهتدیگه نگاه کنی .قبلا فقط خوابیده بودی ونگاه میکردی الان که سرتو میچرخونی همه چیز رو با تعجب نگاه میکنی. سرتو خیلی بامزه بالا میگیری ولی زود گریه میکنی امیدوارم خیلی زود بتونی کامل بچرخی و سینه خیز بری عزیزم ...
23 بهمن 1391

پرهام جونم واکسن زده

عزیزم اولین روز از پنجماهگیت مبارک با اینکه امروز رو با درد شروع کردی و واکسن زدی ولی بازم میخندی و نشون میدی که داری مردونه با درد واکسن برخورد میکنی مامانی قربون مرد کوچکمون بشه . خیلی گریه کردی دردت اومد ولی خدارو شکر شیر خوردی زود خوابیدی منم برات یه دونه کیک کوچیک گرفتم به مناسبت پنج ماهه شدنت .اینم عکست بعد از واکسن زدنت امروز زیاد وزن نگرفتی 6800 وزنت بود قدتم64 سانتیمتر قرار شد 15 روز دیگه دوباره وزن بشی اگه وزنت کم بود غذای کمکی رو شروع کنی . عاشق اویزموزیکال هستی اینم عکست وقتی با هاش بازی میکنی یاد گرفتی با پاهات بزنی به عروسکاش ...
23 بهمن 1391

میلاد رسول اکرم

پرهام گل پسر مامان در این روز عزیز حسابی خوشگل کرده بودی تا بری مهمونی خونه ی مادرجون اینم یه عکس دیگه رو مبل خوابیدی توی مهمونی با این که خوش اخلاقی و میخندی ولی درست نمیخوابی و مامانی مجبور میشه بیاد توی خونه تا شما خوب استراحت کنی . چند وقته غلت میزنی و سرتو بالا میاری همه جارو نگاه میکنی نگاه کردنت خیلی نازه اینم یکی دیگه گل پسرمون غذا هم میخوره البته به مقدار کم شیره بادام و فرنی درحد مزه کردنه دکترشم اجازه داده به شرطی که شیرش رو هم بخوره ...
23 بهمن 1391

بدون عنوان

وقتی پرهام گلم 26روزه شدی شما رو ختنه کردند خیلی اذیت شدی و گریه کردی ولی بیشترین ناراحتی شما این بود که چرا قنداق شدی وپاهات رو نمیتونی تکون بدی روز بعدش کامل خوب شدی بخیه هاهم کنده شدند کلی مرد شدی مامانی . ...
23 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرهام جون می باشد