بدون عنوان
شب یلدا سه ماه پرهام گلمون تموم شد وارد چهار ماهگی شد این ماه ماه تغییر های زیادی بود اول چهار ماهگی با سعی برای غلتیدن و خنده های بدون دندون شیرین تر میشه روز به روز تلاشت بیشتر میشه و گل پسرمون با دیروزش کلی متفاوت تر اینم عکس شب یلدا با بابایی
دست هاتو با چنان ولعی میخوری که همه با تعجب نگاهت میکننن ومیگن چی داره میخوره ؟
فقط عاشق اینی که برات حرف بزنن تو هم با اغون اغون و خنده های با نمک عکس العمل نشون بدی .
صبح ها هم خاله شادونه و دست دستی رو نگاه میکنی و معلومه که خوشت میاد چون اون موقع غر نمیزنی .
مهمونی که میریم از شلوغی بدت نمیاد و باهاشون همراهی میکنی دل همه رو بدست میاری .
از وقتی که به دنیا اومدی گردنت شل و ول نبود و به اصطلاح زود گردن میگرفتی حالا هم وقتی بغلت میکنن با سر وگردن صاف نگاه میکنی دل مامانی برات ضعف میره .
الان چند روزه که دست های کوچولوت رو به طرف اسباب بازی هات دراز میکنی و سعی میکنی اونها رو بگیری.
امروز که من دارم برای وبلاگ مینویسم سه ماه و نیمه شدی دیشب این عکس با دختر عمو و پسر عمت گرفتی مهرشاد جونم مهمون بودند که با پرهام عکس گرفته.
خیلی از حمام کردن خوشت میاد فقط زیر دوش رو دوست نداری با بابایی حموم میکنی با بایی توی حموم کلی برای شما اواز میخونن حتی وقتی شما بیرون حمام داری لباس میپوشی بابایی هنوز داره برات شعر میخونه اینم عکسته قبل از اینکه بری توی حمامپسر گلم چند وقتیه مامانی شیره ی بادام بهتون میده شماهم با ولع میخوری قربون اون شیشه خوردنت البته یواشکی بعضی موقع ها شیر خشکم میخوری بابایی یه بسته خریده شما هم خیلی دوست داری .یکشیشه شیر خشک میخوری بعدشم میمی میخوریشیر خشکرو به عنوان پیش غذا میخوری .
چند روزیه که صدادار میخندی ودیگه لبخندت سایلنت نیست .
پسری من خوابش تنظیم شده شبها یازده میخوابه ولی ظهر ها مرتب نمیخوابی خواب دم غروب رو هم دوست داری .