اخرین ماه پاییز
یه سلام پاییزی اما گرم به پسرکم
ماه اخر پاییز هم رسید گل پسرمون یک ماه بزرگتر شد اقا تر شد و شیرین زبون تر
با اینکه پسرک وبلاگ ما خیلی کم حرف تشریف دارن ولی عوضشتوی خونه برای مامانش کلی اواز میخونه
صدای حیون ها رو بلد شده و خوب میشناسه دایم داره عدد هارو میشماره و با هر صدای ماشین و بوقش میگه بابا و میدوه دم در
مثل اقا ها دست میده و بوس میکنه همیشه حاضر و امادس برای ددر رفتن و خودش کفش ها و کاپشن و شال و کلاهشو میاره تا اماده بشه
این ماه تعطیلی زیاد داشت و ما از هوای خوب استفاده کردیم و رفتیم گردش
یه روز جمعه که هوا افتابی بود نزدیک ظهر با مامان جون و دایی امیر و مهران و زن دایی عاطفه رفتیم سی و سه پل و چهارباغ اخه اب زاینده رود دوباره بسته شد و ما این فرصت برای دیدن جریان رودخونه استفاده کردیم .
بعدشم یکم توی چهارباغ قدم زدیم و برای ناهار رفتیم خیابون اتتشگاه برای ناهار خوردن وای که چقدر رستوران شلوغ بود باید کلی توی صف میموندیم پرهام گل هم گرسنه بود ولی از بس گل پسرمون ارومه کلی همکاری کرد ناهارمون رو خوردیم و دسته جمعی اومدیم سیتی سنتر توی راه شما خوابتون برد و توی سیتی سنتر توی چرخ دستی فروشگاه روی کاپشن بابایی خوابیده بودی اونجا هم خیلی شلوغ بود تازه ما خوش موقع رسیدیم بعدش کل بزرگراه ترافیک بود برای وارد شدن به مجتمع .
اینم عکس های گردش یک روزه ی ما
اینم عکس های رستوران