بدون عنوان
سلام سلام
اول از همه عذر خواهی کنم که انقدر دیر وبتو اپ میکنم .
دوم اینکه مطالب اردیبهشت ماه زیاد شدند دو قسمتشون کردم :
اواسط همین ماه پدر جون برای شما دوتا جوجه اردک خریدند یکی زرد و یکشون هم زرد و مشکی خیلی کوچولو و بامزه بودند اولش ازشون میترسیدی ولی خیلی زود خوشت اومد شروع کردی باهاشون بازی کردن و اذیت کردنشون
از پره ی بین پاهاشون خوشت میومد و مدام با انگشت فشار میدادی نوکشون هم برات جالب بود خلاصه کلی باهاشون سرگرم میشدی ولی کنارش اذیتشونم میکردی برای همین فقط چند روز توی حیاط نگهشون داشتیم و بعدش بردیمشون توی حیاط مامان جون تا از دست شما در امان باشن اونجا هم وقتی شما میدیشون با گریه قفسشون رو برمی داشتی تا ببریمشون توی حیاط خودمون وقتی میاوردیمشون تموم مدت توی حیاط کنار قفسشون نشسته بودی تنهاشون نمی ذاشتی بهشون دست میزدی برای همین دوباره جوجه های طفلی تبعید میشدن توی حوض ممان جون تا از دست شما پسر شیطون در امان بمونند گل پسرمون هم مریض نشه
این ماه هوا عالی بود و بیشتر شما پارک میرفتی اینم چند تا عکس از شما توی پارک
23 اردیبهشت روز پدر بود و ما شب قبلش با یه کیک دیدن پدر جون رفتیم روز پدر رو تبریک گفتیم .فردا شبش هم با یه جعبه شیرینی به دیدن بابا جون رفتیم کنار عمو ها و عمه جون روز پدر رو جشن گرفتیم.
از همین جا روز پدر رو به بابایی مهربون و روز مرد رو به شما مرد کوچک تبریک میگم
روزتون مبارک مرد های من
اینم به مطالب این ماه اضافه کنم که وزن شما توی این ماه هیچ تغییری نکرده و هنوزم برای غذا خوردن منو دق میدی این متن از اول غذا خور شدن شما پای ثابت وبلاگ شده .
ولی خبر خوب این که حرف زدنت کلی پیشرفت داشته و شما با شیرین زبونی خستگی ما رو از بین میبری دیگه مثل قبل خونه ساکت نیست و برامون اواز با زبون خودت میخونی