پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

پرهام جون

17 ماهگی

1392/12/25 2:13
نویسنده : مامان پرهام
229 بازدید
اشتراک گذاری

 

11200000  هورا ١٧ماهه شدنت مبارک

یکماه مونده تا عید نوروز و با شروع این ماه  دوتا دندون جدید پیدا شد

دندون پرهام

بله پرهام پسر عجول دندون اسیاب پنجم که باید اخر دوسالگی پیداش میشد رو در اورد دوتا دندونی که با رنگ ابی پیداست دندون های جدیده

 وپس از چند شب سخت برای مامانی و البته بابایی که با جیغ شما خواب به چشمشون حروم میشد و ساعت چهار صبح برای اروم کردن شما بامبولی بومبا میبینن دندون نیش پایین هم پیدا شد و شما دوتا دندون سخت که واقعا برای بچه ها عذابه رو با هم در اوردین و به لطف این دندون ها ٢٠٠گرم از وزنت کم شده بود و شما ٩٨٠٠ شده بودی 

امسال خونه تکونی با شما گل پسر چقدر خوبه من از خدا میخوام که بهم صبر بده و با کمک شما بتونم خونه مثل بازار شام رو سر سامان بدم امروزراه پله رو تمیز کردم و شما هم با لنگه جوراب بابایی برای من گرد گیری میکردی که به دلیل اوضاع نا بسامان خونه هیچ عکسی گرفته نشده 

هر چیزی که میخوای رو با انگشت اشاره میکنی و میگی این ده =بده

پسمل من توی حرف زدن عجول نیست دایره لغاتش زیاد نمیشه بیشتر با اشاره منظورتو میرسونی

خیلی خوشگل نماز میخونی الابر میگی میری سجده یه لیس به مهر میزنی و بلند میشی در اولین فرصت شکار لحظه ها عکسش رو میگیرم

غذا خوردنت باز بد شده و منو دق میدی تا دو لقمه بخوری فقط صبحونه رو بی دردسر میخوری اونم به لطف پیام بازرگانی قبل از برنامه خاله شادونه

جدیدا تخم مرغ ابپز رو با پودر بیسکوییت میخوری که جای بسی خوشحالیه ولی ناهار و مخصوصا شام اشک منو در میاری

عاشق ماستی اونم اینجوری که با انگشتت بخوری از میوه ها هم عشق لیموشیرینی اونم دوتا یکی باشه قهر میکنی خودتم دستمال دستت میگیری که ابش به لباست نریزی بسیار باکلاس میخوری

برای شب ماهگردت دسر شیر عسلی درست کردم که خوشمزه شد و شما هم دوست داشتی اینم چند تا عکس از جشن کوچک ١٧ ماهه شدنت

اینم ژله دست ساز من حتی شیر عسلی شم خودم درست کردم

دسر شیر عسلی

پرهام جون

 

پرهام

عاشق اینجور نشستنتم مامانی

پرهام

 

پرهام

 

دوشنبه 5 اسفند ماه صبح که بیدار شدی صبحونه نخوردی فقط شیر میخواستی و بهونه میگرفتی تا ظهر بدنت و سرت داغ شد و تب کردی ولی بازم با وجود تب بازی میکردی و مشکلی نداشتی بعد از ظهر تبت بیشتر شد که بهت استامینوفن دادم یکم تبت اومد پایین و قطع شد ولی شب حدود ساعت 12دوباره تب کردی و اینبار شدید بود طوری که دست هات و سرت داغی تب رو نشون میداد تا صبح با استامینوفن و پاشویه تونستیم کنترلش کنیم صبح فرداش هم باز تبت بیشتر شد عصری بردمت پیش دکتر که با معاینه بدنت اقای دکتر علتی برای این تب بدون علامت پیدا نکردند و گفتند تا شنبه اگه هیچ دونه ای پیدا نشد و بازم تب کردی بازم برای معاینه ویزیت بشی .چهارشنبه خداروشکر تب نداشتی ولی بی اشتها بودی و غذا نمی خوردی حتی شیرم کم میخوردی تموم وعده ی غذاییت شدی بود دوتا لیمو شیرین ومن فکر میکردم از درد لثه به خاطر دندون جدید اشتهات کم شده

 

پنجشنبه عصر بدنت پر شد از لکه های قرمز رنگ و تبت هم کامل قطع شد چون اقای دکتر نبودند با همدیگه رفتم درمانگاه بیمارستان و دکتر اونجا گفت که اقا پرهام ما رزوئلا گرفتهنگران

 

بله تا شب تموم بدنت از گردن تا جای پوشکت پر لکه های قرمز شده بود و وقتی بادی ات رو باز میکردم شما شروع به خاروندن جاش میکردی

 

این بیماری ویروسی نبود و خداروشکر زیاد هم طول نکشید شنبه صبح هیچ اثری ازشون نبود و اقا پرهام ما بعد از چند روز اعتصاب غذا حاظر شدند دهن مبارک رو باز کرده و چند تا گوشت قلقلی نوش جا کنندخیال باطل

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان مهسا و معین
10 اسفند 92 9:41
سلام مامانی خسته نباشی با خونه تکونی 17ماهگی گل پسر قندعسل مبارک باشه دندونای خوشجلش هم مبارک پرهام جون سه تا دندون از معین من جلوتره خخخخ فکر میکردم پسر من عجولتره حالا نگوپرهام جون عجوله خخخخخخ پیش ماهم بیا مامان عزیز متاسفانه وبتون برای من باز نشد خیلی دلم می خواست دسته گل های خوشگلتون رو ببینم اگه بازم بهمون سر زدید ادرس تون رو اصلاح کنید ممنون
رایان پادشاه پاییز
3 فروردین 93 21:55
سلام دوستم... سالِ نوت مبارک باشه... خودت و نینی نازت رو می بوسم... مرسی لیلی جون سال نو رو به شما تبریک میگم رایان گل رو از طرف من ببوس
شقایق.مامان حباب
13 فروردین 93 11:20
دل را از پیله ی قهرش بیرون خواهم کشید واژه ها را از خواب فراموشی بیدار خواهم کرد دسته گلی از یاس و باران برایت خواهم چید نقش لبخندرا بر چهره ی زیبایت خواهم پاشید تا برایت پیام شادباشی بنویسم عزیزم سال جدید رو بهتون تبریک میگم... انشالا سالی پر از برکت و شادی و سلامتی پیش روی شما باشه خیلی خیلی ممنون و همچنین سالی خوب برای شما باشه ممنون از شعر قشنگت
شقایق.مامان حباب
13 فروردین 93 11:21
سلام عشق خاله... من همچنان اوایل آخرین پستی ک گذاشتی رو نمیبینم... و دلیل اینکه تو این پست برات نظر میذارمم اینه ک قسمت نظر آخرین پست برام نشون نمیده..... شرمنده ام شقایق جون نمی دونم چطور این مشکل رو حل کنم حتما پیگیری میکنم تا شما دوست خوبم راحت تر به ما سر بزنید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرهام جون می باشد